|
|
|
|
|
یک شنبه 18 بهمن 1394 ساعت 23:52 |
بازدید : 7413 |
نوشته شده به دست hossein.zendehbodi |
( نظرات )
به بام بر شده ام از سپیده ی تو بگویم اذان به وقت گلوی بریده ی تو بگویم
اذان به وقت گلویی که قطعه قطعه غزل شد غزل غزل شده ام تا قصیده ی تو بگویم
غزل غزل شده ام ای شهید عشق که چون گل
ز عاشقان گریبان دریده ی تو بگویم
هزار مرتبه آتش شدم نشد که غروبی
زخیمه های به آتش کشیده تو بگویم....
به بام برشده ام با عقیق، آینه، سبزه
مگر ز دیدن ماه ندیده ی تو بگویم
به بام بر شده ام تشنه ، با صدای بریده
اذان به وقت گلوی بریده ی تو بگویم
---------------------------------------------------------
به جای زاهدان با جانماز و شانه در مسجد نشستم با شراب و شاهد و پیمانه در مسجد
نشستم با همه بدنامی ام نزدیک محرابی
بنا کردم کنار منبری میخانه در مسجد
موذن گفت حد باید زدن این رند مرتد را
مکبر گفت می آید چرا دیوانه در مسجد
دعاخوان گفت کفر است و جزایش نیست کم از قتل
به جای ختم قرآن خواندن افسانه در مسجد
همه در خانه ی تو خانه ی خود را علم کردند
کمک کن ای خدا من هم بسازم خانه در مسجد
اگر گندم بکارم نان و حلوا می شود فردا
به وقت اشکباری چون بریزم دانه در مسجد
اگر من آمدم یک شب به این مسجد از آن رو بود
که گفتم راه را گم کرده آن جانانه در مسجد
دلم می خواست می شد دور از این هوها ، هیاهوها
بسازم زیر بال یاکریمی لانه در مسجد
-----------------------------------------------------
:: برچسبها:
شعر علیرضا قزوه ,
اشعار علیرضا قزوه ,
شعر ,
علیرضا قزوه ,
|
امتیاز مطلب : 107
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
|
|