|
|
|
|
|
پنج شنبه 9 مهر 1394 ساعت 21:39 |
بازدید : 20722 |
نوشته شده به دست hossein.zendehbodi |
( نظرات )
شکست آینه و شمعدان ترک برداشت خبر چه بود که نصف جهان ترک برداشت
خبر رسید به تالار کاخ هشت بهشت غرور آینه ها ناگهان ترک برداشت
خبر شبانه به بازار قیصریه رسید شکوه و هیبت نقش جهان ترک برداشت
خبررسید هراسان به گوش مسجد شاه صلات ظهر صدای اذان ترک برداشت
خبر چه بود که بغض غلیظ قلیان ها شکست و خنده ی شاه جوان ترک برداشت
خبر دروغ نبود و درست بود و درشت چنان که آینه ی آسمان ترک برداشت :
سی و سه پل وسط خاک ها و آجرها به یاد تشنگی اصفهان ترک برداشت
-----------------------------------------------------------
شهر من !
که چند لکه ابر تیره روز بی حیا
آسمان آبی تو را
لکه دار کرده اند
شهر من !
که باغ های سیب و سبری و گلابی تو را
عده ای تبر به دست
سوگوار کرده اند
*
گرچه دورم از تو دور
شک ندارم این که مردم نجیب تو
از تو دل نمی کنند
شک ندارم این که باغ های سیب تو
نام روشن تو را
در جهان دوباره می پراکنند
*
شک ندارم این که کوه ها دوباره هیبت تورا
شکوهمند می کنند
شک ندارم این که مردهای مرد
باز هم تو را
سربلند می کنند
*
کوه سرد سر به زیری ات
قطره قطره آب می شود
شهر من بخند وباز هم بخند
شک ندارم این که :
آفتاب می شود ....
:: برچسبها:
شعر سعید بیابانکی ,
اشعار سعید بیابانکی ,
شعر ,
سعید بیابانکی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
|
|